در جبهه مقابل ، خداو ند کریشنا و آرجونا، ایستاده در ارابه بزرگی که با اسبانی سفید کشیده می شد، شیپورهای ملکوتی خود را به صدا درآورند.
در جبهه مقابل ، خداو ند کریشنا و آرجونا، ایستاده در ارابه بزرگی که با اسبانی سفید کشیده می شد، شیپورهای ملکوتی خود را به صدا درآورند.

-در جبهه مقابل ، خداو ند كريشنا و آرجونا، ايستاده در ارابه بزرگی كه با اسبانی سفيد كشيده می شد، شيپورهای ملكوتی خود را به صدا درآورند.
-آنگاه كريشنا شيپور صدفی خود به نام پانچاجانيا را به صدا درآورد ؛ آرجونا در شيپور خود موسوم به دواداتا دميد و بهيما، آن پرخور بزرگ كه قادر به انجام كارهای خارق العاده پهلوانی بود، شيپور بی نظيرش پوندرا را به طنين درآورد.
-شاه يودهيشت هيرا، پسر كونتی ، شيپور صدفی خود موسوم به آنانتاويجايا را به صدا درآورد و ناكولا و ساهادوا در سوگهوشا و مانی پوشپاكا دميدند . پادشاها، آن كما نگير بزرگ شاه كاشی ، جنگجوی بزرگ شيكهاندی ، دهريشتاديومنا، ويراتا، ساتياكی شكست ناپذير، دروپادا، پسران دروپادی و ديگران همچون پسر سوبهادرا كه مجهز به سلاحهای گوناگون بود همگی شيپورهای خود را به صدا درآوردند.
-با به صدا درآمدن تمامی اين شيپورها، غوغای عظيمی به پا خاست كه طنين آن در آسمان و زمين قلب پسران دهريتاراشترا را به لرزه درآورد.
-در آن هنگام آرجونا، پسر پاندو، نشسته در ارابه خود مزين به پرچمی با نقش هانومان ، كمان خود را به دست گرفت و آماده تيراندازی شد . پادشاها، آرجونا پس از نگريستن به پسران دهريتاراشترا كه در صفوف سپاه جای گرفته بودند به خداوند كريشنا چنين گفت .
-آرجونا گفت : ای خطاناپذير منزه از گناه ، خواهشمندم ارابه مرا به ميان دو سپاه هدايت كن تا اشخاص حاضر در اينجا را مشاهده نمايم و دريابم چه كسی خواستار جنگ است و در اين نبرد بزرگ بايد با چه كسانی مبارزه نمايم .
-بگذار آنان را كه از طريق اين نبرد خواستار خشنود ساختن پسر پليدفكر دهريتاراشترا هستند، مشاهده نمايم.
-سانجايا گفت : ای نواده بهاراتا (دهريتاراشترا)، خداوند كريشنا پس از شنيدن خواسته آرجونا، ارابه زيبا را به ميان دو سپاه هدايت كرد.
-خداوند در حضور بهيشما، درونا و كليه فرمانروايان جهان فرمود : ”ای پارتها، به اجتماع تمام كوروها در اينجا بنگر.“
-آرجونا در ميان دو سپاه ، می توانست پدران ، پدربزرگان ، معلمان ، دائيان ، برادر ان ، پسران ، نوه ها، دوستان ، پدر زنان و خيرخواهان خود را ببيند.
-هنگامی كه آرجونا، پسر كونتی ، كليه دوستان و بستگان خويش را مشاهده كرد، غرق در رقت و اندوه گرديد و چنين گفت.