کریشنا در حالی که لبخندی بر لب داشت ، در میان دو سپاه ، خطاب به آرجونای غمگین فرمود. -شخصیت اعلای خداوند فرمود : خردمندانه سخن می گویی ، ولی برای آنچه ا رزش غم و اندوه ندارد سوگواری می نمایی . فرزانگان نه برای زندگان اندوهی به دل راه می دهند و نه برای مردگان .
کریشنا در حالی که لبخندی بر لب داشت ، در میان دو سپاه ، خطاب به آرجونای غمگین فرمود.
-شخصیت اعلای خداوند فرمود : خردمندانه سخن می گویی ، ولی برای آنچه ا رزش غم و اندوه ندارد سوگواری می نمایی . فرزانگان نه برای زندگان اندوهی به دل راه می دهند و نه برای مردگان .

-ای نواده بهاراتا (دهريتاراشترا)، آنگاه كريشنا در حالی كه لبخندی بر لب داشت ، در ميان دو سپاه ، خطاب به آرجونای غمگين فرمود.
-شخصيت اعلای خداوند فرمود : خردمندانه سخن می گويی ، ولی برای آنچه ا رزش غم و اندوه ندارد سوگواری می نمايی . فرزانگان نه برای زندگان اندوهی به دل راه می دهند و نه برای مردگان .
-هرگز زمانی نبوده است كه من ، تو يا تمامی اين شاهان وجود نداشته باشيم و در آينده نيز هيچيك از ما موجوديت خود را از دست نخواهد داد.
-همان گونه كه روح قالب گرفته به طور مداوم در اين بدن از كودكی به جوانی و سپس به پيری گذر می كند، به همين ترتيب در زمان مرگ نيز روح به جسم ديگری وارد می گردد. فردی كه به طبيعت روحانی خود واقف است از چنين تغييری حيران و سرگشته نميشود.
-ای پسر كونتی ، پيدايش موقت شادی و غم و ناپديد شدنشان در زمان خود همچون پديدار و ناپديد شدن فصول زمستان و تابستان است . ای نواده بهاراتا، آنها از ادراك حواس پديد می آيند و انسان بايد بياموزد كه بدون آشفته شدن آنها را تحمل نمايد.
-ای بهترين انسانها [آرجونا]، كسی كه با شادی و رنج آشفته نمی گردد و در هر دو حالت مصمم و ثابت باقی ميماند، مسلماً شايسته رهايی است .
-بينندگان حقيقت چنين نتيجه گيری كرده اند كه آنچه موجود نيست [كالبد مادی فانی ] دوامی ندارد و آنچه ابدی است [روح جاودان] تغييری ندارد. آنها با مطالعه طبيعت هر دو، به اين نتيجه دست يافته اند.
-بايد بدانی آنچه در سراسر بدن پخش است نابود شدنی نيست . هيچكس قادر نيست روح فناناپذير را از بين ببرد.
-روح ، فناناپذير، ابدی و غير قابل اندازه گيری است . فقط بدنهای مادی كه اين روح در اختيار می گيرد فناپذير هستند. پس ، حال كه اين را دانستی ، ای نواده بهاراتا، بجنگ .
-چه آن كس كه گمان می كند موجود زنده می كشد، و چه آن كس كه تصور می كند موجود زنده كشته می شود، هر دو بی بهره از دانش اند زيرا ذات نه می كشد و نه كشته می شود.
-برای روح هيچگاه تولد و مرگی وجود ندارد . روح به وجود نيامده است ، به وجود نمی آيد، و به وجود نخواهد آمد. او تولد نيافته ، جاودان ، همواره موجود و ازلی است . روح با كشته شدن بدن از بين نمی رود.

همان گونه که روح قالب گرفته به طور مداوم در این بدن از کودکی به جوانی و سپس به پیری گذر می کند، به همین ترتیب در زمان مرگ نیز روح به جسم دیگری وارد می گردد. فردی که به طبیعت روحانی خود واقف است از چنین تغییری حیران و سرگشته نمیشود.
همان گونه که روح قالب گرفته به طور مداوم در این بدن از کودکی به جوانی و سپس به پیری گذر می کند، به همین ترتیب در زمان مرگ نیز روح به جسم دیگری وارد می گردد. فردی که به طبیعت روحانی خود واقف است از چنین تغییری حیران و سرگشته نمیشود.

-ای پارتها، چگونه شخصی كه می داند روح نابودنشدنی ، جاودان ، تولد نيافته و تغييرناپذير است می تواند كسی را بكشد يا باعث گردد ديگری بكشد
-همان گونه كه انسان لباسهای نو بر تن و جامه های كهنه و فرسوده را رها می كند، به همين ترتيب روح نيز با كنار گذاردن بدنهای كهنه و بيفايده كالبدهای مادی جديدی می پذيرد.
-روح را هرگز نمی توان با هيچ سلاحی قطعه قطعه كرد، يا با آتش سوزاند، با آب خيس و يا با باد خشك نمود.
-روح فردی تجزيه ناپذير و حل نشدنی است ؛ نه سوزانده م يشود و نه خشك می گردد. او همواره موجود، در همه جا حاضر، تغييرناپذير و ثابت است و به طور ابدی همان گونه كه هست باقی می ماند.
-گفته شده است كه روح غير قابل رؤيت ، تصورنشدنی و تغييرناپذير است . تو نبايد، با دانستن اين حقيقت ، برای بدن دچار غم و اندوه گردی .
-ای مسلّح بزرگ ، اما چنانچه فكر ميكنی كه روح [يا نشانه های زندگی] همواره زاده می شود و برای هميشه از بین می رود، باز هم دليلی ندارد كه غم و اندوه به دل راه دهی .